نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نه او با من

نه من با او

نه او با من نهاد عهدي، نه من با او

نه ماه از روزن ابري بروي بركه اي تابيد

نه مار بازويي بر پيكري پيچيد


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط مسلم در 8:51 قبل از ظهر | |







گل از طراوت باران صبحدم لبريز

هواي باغ و بهار، از نسيم و نم لبريز

صفاي روح تو اي ابر مهربان بهار

كه هست دامنت از رشحه‌ي كرم لبريز

هزار چلچله در برج صبح مي‌خوانند

هنوز، گوش شب از از بانگ زير و بم لبريز


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط مسلم در 8:49 قبل از ظهر | |







شب و بال وپرم آتش بگیرد
تمام بسترم آتش بگیرد
فقط هرم نگاهی از تو کافی ست
که کل پیکرم آتش بگیرد


[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:29 بعد از ظهر | |







خوشبـــو تــرم از برگ گل یــاس ولــی حیــف

پـــــرنـــورتـــر از دانــه المـــاس ولـــی حیــــف

جانم همه قلبیست که دریاچه عشق اسـت

دادم بــــه تـــو دریــاچــه احساس ولی حیـف

نه شاه و نه بی بی و نه خشتم وَ نه سربـاز

در دست تـو هستــم ورق آس ولــی حیــف

آهـــوی نـــــگاهــی کــــــــه دل شیـــــر دراند

در لانــــه روبـــــاه دهـــــد پــاس ولـی حیـــف

شالــــــودهء پــاکـــی و وفــاداری و مـِـــــــهرم

افـــکار تـــو آلـــودهء واســواس ولــی حیـــف

یک دشــت پر از مــریم و یـک بـاغ پر از یـاس

در پــای تــو پر پر شــده ای داس ولی حیـف


[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:28 بعد از ظهر | |







بگذار از نی من حکایت می کنم
وز جدای ها شکایت می کنم
نی کجا این نکته ها اموخته
نی کجا داند نیستان سوخته ؟
بشنو از من بهترین راوی منم
... راست خواهی هم نی و هم نی زنم
نشنو از نی ، نی حصیری بیش نیست
بشنو از دل ، دل حریم دلبریست
نی چو سوزد خار و خاکستر شود
دل چو سوزد خانه ی دلبر شود


[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:27 بعد از ظهر | |







گاهی مثل باران...

باید بارید

گاهی نرم و گاهی تند...

و گاهی...

خیس باید کرد...

گلبرگ های زیبای برون را

وگاهی باید شکست...

شاخه های زاید خشکیده را...

تا سبز شوند جوانه ها...

و بخوانند...

ترانه عاشقی را...

زیر قطرات نم نم باران...

و گاهی مثل باران...

باید بخشید ترانه زندگی را...

تا عاشقی کنند...

پروانه ها


[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:25 بعد از ظهر | |







نمي دانم چه مي خواهم خدايا

به دنبال چه مي گردم شب و روز

چه مي جويد نگاه خسته من

چرا افسرده است اين قلب پرسوز



ز جمع آشنايان مي گريزم

به كنجي مي خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگي ها

به بيمار دل خود مي دهم گوش


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:24 بعد از ظهر | |







باز در چهره خاموش خيال

خنده زد چشم گناه آموزت

باز من ماندم و در غربت دل

حسرت بوسه هستي سوزت

باز من ماندم و يك مشت هوس

باز من ماندم و يك مشت اميد

ياد آن پرتو سوزنده عشق

كه ز چشمت به دل من تابيد

باز در خلوت من دست خيال

صورت شاد ترا نقش نمود


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط مسلم در 11:21 بعد از ظهر | |







زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد
همه همسفر و رهگذریم
انچه باقیست فقط خوبیهاست


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:57 قبل از ظهر | |







قلبی که به جستجوی رویاهایش برود هرگز رنج نخواهد کشید زیرا هر لحظه از این جستجو

یک قدم نزدیک شدن به خدا و ابدیت است..


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:53 قبل از ظهر | |



صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 26 صفحه بعد