نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





¤امروز به رسم معرفت
يادي ز ياران ميكنم.
¤درغربت تاريك و سرد از
غم حكايت ميكنم.
¤امشب وجودم خسته
است ازسردي دلهاي سرد.
¤آيا تو هم درياد من
هستي دراين شبهاي سرد.


[+] نوشته شده توسط مسلم در 5:56 بعد از ظهر | |







مانه آنیم كه در بازي تكراري این چرخ فلك/ هر كه از دیده مان رفت ز خاطر ببریم/یا كه چون فصل خزان آمد و گل رفت به خواب/دل به عشق دگري داده ز آن جا بپریم/ وسعت دیده ما خاك قدم هاي تو بود/خاك زیر قدمت را به دو دنیا بخریم


[+] نوشته شده توسط مسلم در 5:18 بعد از ظهر | |







عمرمن درعشق خوبان سررسید، موی من ازنازخوبان شد سفید.نازکردن بر من ازدیوانگیست، صیدمن چون صید مرغ خانگیست، من چه دارم کزتو پنهانش کنم؟ جان تقاضاکن که قربانش کنم..


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:48 قبل از ظهر | |







روي آن شيشه تب دار تو را" ها "كردم/اسم زيباي تو را با نفسم جاكردم /شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد/شيشه را يك شبه تبديل به دريا كردم


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:44 قبل از ظهر | |







بگذار تا همیشه حقیرترین غم ها، یا ناچیز ترین شادی های خود را به هم بگوییم این اعتمادها، این همدلی با شکوه، هر دو حق و وظیفه ی عشق اند.


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:33 قبل از ظهر | |







بارفيقان ازازل دست رفاقت داده ايم،دروفاى مامکن شک گرچه دورافتاده ايم


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:24 قبل از ظهر | |







گاه دلتنگ میشوم!دلتنگ ترازهمه دلتنگی ها ،گوشه ای میشینم وحسرت هارامیشمارم وباخت هاراوصداهاشکستن هارانمیدانم وامیدراناامیدکردم ودام خواهش رانشنیده ام وبه دام تنگی خندیده ام که این گونه دلتنگم دلتنگ!


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:24 قبل از ظهر | |







دوست

ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی تو از گردش ایام ،دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان
دل زغمت میسوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است.


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:15 قبل از ظهر | |







دوست

(دوست)همان كهنه شرابيست كه هرچه بيشتر بماند مستيش بيشتر ميشود،تقديم به كهنه ترين شراب زندگيم ازطرف مست ترين دوست دنيا.


[+] نوشته شده توسط مسلم در 10:8 قبل از ظهر | |







گفتمش:دل ميخري؟ پرسيد:چند؟ گفتمش:دل مال تو، تنها بخند/خنده كرد و دل ز دستانم ربود،تا به خود باز امدم او رفته بود!دل ز دستش روي خاك افتاده بود،جاي پايش روي دل جا مانده!!!


[+] نوشته شده توسط مسلم در 9:17 بعد از ظهر | |



صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 26 صفحه بعد